جدول جو
جدول جو

معنی آب باز - جستجوی لغت در جدول جو

آب باز
شناگر، غواص
تصویری از آب باز
تصویر آب باز
فرهنگ فارسی عمید
آب باز
(تَ)
شناگر، سباح
لغت نامه دهخدا
آب باز
شناگری، سباحت، غواص
تصویری از آب باز
تصویر آب باز
فرهنگ لغت هوشیار
آب باز
شناگر، غواص
تصویری از آب باز
تصویر آب باز
فرهنگ فارسی معین
آب باز
آب ورز، سباح، شناگر، شناور، غواص
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شب ناز
تصویر شب ناز
(دخترانه)
زیبایی شب، ناز شب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از آب بازی
تصویر آب بازی
شناگری، پاشیدن آب به یکدیگر برای تفریح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب بازان
تصویر آب بازان
تیره ای از پستانداران دریایی مانند بالن، دلفین و کاشالوت
فرهنگ فارسی عمید
(آبْ، بُ)
نام شعبه ای از رود کارون
لغت نامه دهخدا
شناگری، سباحت
لغت نامه دهخدا
(خوا / خا نَنْ دَ / دِ)
آنکه آس بازد بقمار
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب تراز
تصویر آب تراز
طراز بنایان که در داخل آن آب باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب خیز
تصویر آب خیز
طوفان و دل در میان طوفان بلا و محنت گرفتار شدن، موج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب جای
تصویر آب جای
محل آب آب انبار، چشمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب نبات
تصویر آب نبات
قسمی شیرینی که با شیره شکر سازند. شکرینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب ورز
تصویر آب ورز
آب باز شناگر، غواص، ملاح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب راه
تصویر آب راه
رهگذر آب، مجرای آب، نهر، جوی، آبراهه، راه آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب کار
تصویر آب کار
نطفه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب طراز
تصویر آب طراز
طراز بنایان که در درون خود آب دارد تراز آبی
فرهنگ لغت هوشیار
بلیغ زبان آور، شعبده باز، جای وسیع و با صفا محلی با روح و خوش منظر: (خانه دل بازیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آتشباز
تصویر آتشباز
آنکه با آتش بازی کند، آنکه وسایل آتشبازی فراهم سازد، آتشبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب داغ
تصویر آب داغ
آب جوشیده که با قند یا شکر نوشند: یک استکان آب داغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب بازی کردن
تصویر آب بازی کردن
شنا کردن، غواصی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب سبز
تصویر آب سبز
نام بیماری درچشم بسیارشایع که از فشار درونی چشم پدید آید
فرهنگ لغت هوشیار
بسباسه آنکه بازی کردن با بررا دوست دارد، شعبده بازی که برو بوزینه را با هم می رقصاند
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که شبها بازی کند و صورتهای مختلف از پس پرده بنماید، شب زنده دار: قائم اللیل
فرهنگ لغت هوشیار
مردی که وظیفه او این است که ببیند آب بمقداری که معین شده بمحصول میرسد یا نه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آس باز
تصویر آس باز
آنکه آس بازد آنکه بازی آس کند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آب باز، تیره ای از پستانداران بحری که عده کمی از آنها در رودخانه های نواحی حاره میزیند قطاس قاطوس قیطس حوت الحیض شناگران. این تیره شامل: بال ها و غیره میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب بازی
تصویر آب بازی
عمل آب باز شناگری، غواصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آس بازی
تصویر آس بازی
قمار با آس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آب بازی
تصویر آب بازی
شناگری، غواصی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب بند
تصویر آب بند
سد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آب بقا
تصویر آب بقا
آب نامیری
فرهنگ واژه فارسی سره
غوص، آب ورزی، سباحت، شناگری
فرهنگ واژه مترادف متضاد